غیرت داریم...
غیرت داریم اما فقط برای ناموس خودمان، برای خواهری که از گره ابرو‌های مان، وحشت به دل کوچکش می‌افتد و چون قناری کنج قفس، در حصار تلخی زبان مان، کز می‌کند!غیرت داریم... برای خنده‌های یواشکی‌اش که دور از چشم بدگویان، رو به دیوار بی احساس تنهایی، نثار شادی‌های محدودش می‌کند!
غیرت داریم... برای لبه‌ی چادری که از سر بی احتیاطی روی شانه‌های ناموس مان قل خورده و یا چند تار مویی که از پس شال ضخیمش بیرون زده!
اخم و تلخی و فریاد مان، همیشه سهم ناموس خودمان است برای خطا‌های کوچک و شاید از سر بی حواسی‌اش!
اما
اما به ناموس دیگران که می‌رسیم، به دختران ساپورت پوشیده، و مانتو‌های تنگ و تور و چاک دار شان، به رژ‌های قرمز و صورتی روی لب شان، به سایه‌های سیاه و بلند چشمان شان، به مو‌های رنگ کرده و پریشان شان، به شالی که چون نواری باریک، فقط قسمتی از سر را پوشانده، که می‌رسیم....گل از گل مان می‌شکفد!
به خنده‌های قاه قاه و بلندش که می‌رسیم، قند توی دلمان آب می‌شود!
به ناموس دیگران که می‌رسیم دیگر غیرت مان ته می‌کشد! و آن را به حساب فرهنگ و تمدن و کلاس آن دخترکان فریب خورده و غرب زده می‌گذاریم...
یادمان می‌رود که اگر یکی از این‌ها را بیرون از چهار دیواری خواهر و مادر و دختر خودمان ببینیم، خون به پا می‌کنیم!
از"ناموس "فقط همین پنج حرفش را بلدیم
چون
یاد نگرفته‌ایم که ناموس هر مسلمان، ناموس تمام مسلمین است!
یاد نگرفته‌ایم که شرم و حیا، دختر و پسر ندارد!
که عفت و آبرو، زن و مرد ندارد!
که غیرت و ناموس، مرغ همسایه نیست که غاز باشد!
فراموش کرده‌ایم
که اگر امروز، به ناموس دیگران، چپ نگاه کنیم
فردا، چشم‌هایی هیزتر، قلب‌هایی تیره‌تر و دست‌هایی سیاه‌تر، گوهر زرین ناموس ما را، به یغما خواهند برد!
اندکی تفکر!